وب نوشته های یک دندانپزشک

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۶/۱۲/۱۰
    B.W
نویسندگان

۸۷ مطلب با موضوع «خاطرات طرح» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

وسواس مدیریتی

روز اول کارم اتاقم واقعا کثیف و نامرتب بود...همه ی وسایل در هم و برهم همه چی به نظرم شدیدا آلوده بود.... منم به شدت منضبط و وسواسی شروع کردم عین یه کارگر اتاق و تمیز کردم یه عالمه مواد تاریخ مصرف گذشته پیدا کردم که دور بریزم ...همه وسایلو توی ظرفای دربسته و فلزی گذاشتم ...وسایل و موادی که کمبود داشتیمو نوشتم برام بخرن....

با توجه به آموزشایی که توی دانشکده در بخش جامعه نگر یاد گرفته بودم..روی در اتاقمو پوسترایی زدم که برای مردم در مورد خدمات ارائه شونده و فلوراید منطقه سودمند بود ...راستش من دوست داشتم بیشتر روی بهداشت دهان و دندان کار کنم بیشتر روی آموزش کار کنم تا درمان ولی تصور کنید جایی رفته بودم که یه شهر بودو 422 تا روستا!!!!! از صبح ساعت 5 میومدن اسم مینوشتن....اولا همه رو میپذیرفتم حتی تا20 تا مریضم میگرفتم ماه رمضون فقط 8 مریض میگرفتم تازه اونایی هم که خط میزدن میومدن کلی بهم اصرار که تورو خدا دندونمونو بکش ....الآن حدود 10 تا مریضو قبول میکنم که اونم بعضیاشون دو سه تا میکشن....پس بازم آموزش بهداشت مهجور واقع شد الآن که داره فصل مدارس شروع میشه منم آموزشو شروع کردم فعلا به بهورزا و ماماها آموزش دادم ولی حتما باید ادامه دار باشه.....

اینو باید بگم که بهداشتکارامون کار فیشور سیلنت بچه ها و جرمگیری هارو انجام میدن من جرمگیریم یه ساعت طول میکشه اونا یه ربه جمش میکنن دقیقا دوتا کار که باید با وسواس و دقت انجام بشه و حتما باید follow up داشته باشه فکر کنید اسم بعضی از وسایل جرمگیری زیر لثه رو نمیدونستن و با همون وسایل بالا لثه ای جرم زیر لثه رو هم برمیداشتن بلاخره آموزشایی بود که تو دانشگاه گرفته بودن خیلی سعی کردم خودم انجامشون بدم ولی هم من وقت نمیکردم هم اونا پر مدعا بودن فعلا تصمیم دارم از در صمیمیت بهشون آموزش بدم  امیدوارم این اشتباه مدیریتی رو با آموزش بشه اصلاح کرد....اولش که گفتم جرمگیری زیر لثه ای رو خودم انجام میدم خیلی ناراحت شدنو مقابلم وایسادن هرچند راضی شدم خودشون انجام بدن ولی دارم سعی میکنم مدیریت درمان و از دستم خارج نکنن سعی میکنم هر چند وقت یکبار یه نکته آموزشی بهشون بگم و کم کم بتونم غیر مستقیم روی مدیریت بهداشت و پیشگیری هم اثر بذارم.....

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

خانم عین

قبلا گفتم خانم عین مسئول واحد دهان و دندان شبکه اس....

الآن رابطمون خیلی بهتره اولا خیلی برام رئیس بود..

اولین روز کاری که روی یونیت دندانپزشکی روکش نکشیده بودم گفتن خانم چرا نکشیدی گفتم یادم رفته بود حالا برام مسئول کنترل عفونت شده بود.....

از اونور توربین و آنگلای دندونپزشکیو همون موتورایی که تو دهن بیمار میکننو یک سال بود استریل نکرده بودن منم بر داشتم گذاشتم تو اتوکلاو بهشونم فرمودم هر بار باید استریل بشن ....همسر آقای واو اشتباهی گذاشته بودن توی فور و واشر توشون ذوب شده بود به جای اینکه اونو توبیخ کنن مدام به من غر می زدن که تقصیر توئه چرا اونا رو باز کردی که استریل بشن .....تا مدتا هر وسیله ای از یونیت خراب میشد میگفت عاملش اینه اینا رو استریل کردید...یعنی روانیم کرده بود...

بعدشم هر اتفاقی تو اتاقمون رخ میدادو به رئیس درمانگاه و بقیه منتقل میکردن شده بود آنتن من هر چند وقت یکبارم خودشو لو میداد که رفته آمار منو داده ....

وای بعضی وقتا هم که نظر کارشناسی در زمینه دندان میدادن که رو اعصابه من بود مثلا عکس دندون یه تصویر دو بعدیه و هیچوقت سه بعدو نشون نمیده و اگر دندونی انکیلوز یا به اصطلاح فک جوش باشه رو نمیشه قطعی از رو عکس تشخیص داد بعدشم مریضای اونجا که عکس نمینداختن چون دندون کشیدن هزار تومن بود عکسش 7 هزار حالا تصور کنید دارم دندون یه بیچاره رو میکشم خیلیم دندون سختی بود به جای اینکه به من روحیه بده اومده بالا سرم میگه چرا اینو قبول کردی حداقل اونایی که سختنو بفرستید عکس بگیرن ....وای یکی نبود به این بگه حرف نزن:(((((((( البته نگران نشید دندونه دراومد:)))))))بنده باید علم غیب داشته باشم اگه قرار باشه عکس بگیرن هرکی دندون میکشه باید عکس داشته باشه چون دندون کشیدن واقعا سهل الممتنع است...

تازه به من گفتن ماهی 100 تا دندون بکش 70 تا ترمیم با توجه به نیاز منطقه کشیدنا خیلی بیشتره ماه اول 200 و خورده ای دندون کشیدم و 40 تا پر کردم خانم برگشته بهم میگه شما در حد معمول کار میکنید ما دندون پزشک داشتیم بیشتر از اینا کار میکرده فکر کنید چقدر نامردن من صبح ساعت شش و نیم از شهر خودم راه میفتم هفت و نیم زودتر از همه اونجام بعدش بدون استراحت تا یک و نیم کار میکنم آخرشم میگن در حد معموله در حالی که همه دندونپزشکا 9 میرن 12 برمیگشتن....منم فرداش تعهدی که تو استان داده بودم که ماهی 100 تا باید می کشیدمو زدم به دیوار چقدم بهشون برخورد از این حرکت من....

البته الآن خیلی بهتر شده دیگه به حدی رسیده که اون به من میگه استراحت کن خسته شدی یا وقتی با مریضا دعوام میشه از سرم درمیاد:))))))الآن بهم میگه اولا همش درمورد کار من ازش سوال میپرسیدن و اونم مجبور بوده بهشون بگه الان واقعا دوسش دارم:)))))))

در کل دختر خوبی شده پا قدم منم که براش خوب بود تا اومدم ازدواج کرد!!!

 

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

آقای واو

منشی مرکز درمانیمون آقای واو یک ماه پیش یعنی 4 ماه بعد از شروع طرحم بهم میگفت فکر نمیکرده بتونم دندون بکشم.... میگفت دکتر قبلیه فقط شیری می کشیده تورو که دیدیم گفتیم این شیری هم نمی تونه بکشه:))) ولی حالا داری عاج فیل میکشی..... منم گفتم اون کار خوبی میکرده به خودش فشار نمی آورده ...

گفت در عوض شما اون دنیا رو داری.....گفتم ای بابا اون دنیا هم خدا هزار دلیل پیدا میکنه جهنم میندازم:)))

اونم گفت: خانم دکتر در تمام عمرم فقط سه روز روزه گرفتم یکیشم امروزه حالا که شما که سیدید اینو میگید میرم روزمو میشکونم:)))))))))

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

چون خیلی ریزه میزه ام هر کی منو میبینه باورش نمیشه دندون پزشکم اصن باورش نمیشه 25 سالمه !!!!همه هم این سؤالو ازم میپرسن میتونی دندون بکشی؟؟؟؟؟؟ 

 

از زمان ورودم به شبکه بهداشت  تا مرکز رجایی بعدم مرکز ولیعصر(عج) همه پشت سر دندونپزشک قبلی بد میگفتن که فقط دندون شیری میکشیده .... ترمیم انجام نمیداده و... من سعی میکردم تا جایی که میتونم یه گوشم در باشه یه گوشم دروازه.... بیشتر از همه خانم عین که بهداشتکار دهان و دندانه و مسئول واحد دندانپزشکی شهرستانه از خانم دکتر قبلی میگفت از ترس اینکه منم مثل اون نشم همش میگفت میخواستن به خاطر کار نکردنش نظام پزشکیشو لغو کنن ما نذاشتیم ....البته من خودم میدونستم هیچ کس نمیتونه این کارو با دندونپزشک کنه اونم به خاطر اینکه کم کار کرده اونم توی طرحی که حقوقش یک پنجم حقوق بیرون کار کردنم نیست.....همش سعی میکردم بهشون بفهمونم که دندونپزشک قبلی حق داشته کار دندون خیلی سخته ...چون کار یدی داره به جسم خیلی ضربه وارد میشه و نمیشه مدام یه دندونپزشک از ساعت 8 صبح تا 2 کار کنه اونم بدون منشی و خدمه ....البته دست سرنوشت به سمتی منو برد که خودم اینجوری کار میکردم:)))))

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

شروع طرح

 بعد از عید نوروز و روزی که از کربلا برگشتم وقتی خواستم برای رزیدنتی ثبت نام کنم دیدم قانون اومده کسایی که سهمیه بومی زدن باید طرحشونو شروع کنن .....

خیلی ناراحت شدم میدونستم اگه برم طرح دیگه نمیتونم درس بخونم...از یه طرفممونده بودم بادکتر ک چه کنم ....

همه میگفتن برو پیش فلانی که پارتیت بشه ولی دو دل بودم همیشه از پارتی بازی متنفر بودم حالا داشتم به عنوان یه گزینه بهش فکر میکردم استخاره کردم و جوابش این بود که برو پیش همون آقای ک و برخلاف انتظارت همه چی خیر میشه ....منم دلمو به دریا زدمو بدون پارتی بازی رفتم دانشگاه ....

دکتر ک نبودش و خانم کاف که توی دفترشون بود مسئول تعیین محل طرحم شدن قرار شد یه روز بریم پیش دکتر ک ولی خواست خدا این بود دیر برسیم دکترو نبینیم....منم از خدا خواستم هرجایی که خیرم توشه و بهم نیاز دارن همون جا روی زبون دکتر ک و خانم کاف بیفته....

بعد از دوهفته خانم کاف بهم زنگ زدن گفتن نیلرام خالیه باید اونجا برم...اولش گفتم نه خیلی دوره باید برم ساکن بشم ولی بعدش فکر کردم شاید خیرم همین باشه واسه همین گفتم بذارید فکر کنم و رفتم استخاره کردم:

بسیار بسیار خوب است سختی ها و جدایی ها را ازبین برده آسایش و آرامش می آورد مبارک باشد....

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

نیلرام

نیلرام اسم مستعار شهری در شمال غرب استان ماست است و 422 تا روستا اطرافش داره...تین اسمو خودم براش گذاشتم چون خیلی توی این شهر برف می باره...

نیلرام نام فرشته نگهبان برف و باران و تگرگه...

وقتی با بابام رفتم که خودمو به عنوان دندونپزشک معرفی کنم اولین چیزی که از آقای ج مسئول امور اداری پرسیدم خوابگاه بود که برگشت بهم گفت مگه میخوای ساکن بشی رفت وآمد کن اینجا خیلیا رفت و آمد میکنن منم کلی خوشحال شدم فکر کنم خوابگاه مناسبی نداشتن!!!!!!!!

بعدش با هم رفتیم مرکز ولیعصر (عج) یعنی جایی که قرار بود من کار کنم از اتاقم خوشم اومد اولین چیزی که دیدم آنگلی بود که یه عالمه خمیر پروفیلاکسی روش بود .... تا انتهای اتاق رفتم و وسایل رو نا خودآگاه لمس کردم با صدای شعر خوندن پزشک مرکز برگشتم ... برای آقای ج شعر می گفت وقتی منو بهشون معرفی کردن خوش آمد گفتن ....از محیطش میترسیدم از محیط کاری که هیچکسو نمیشناختم ....آقای ج منو برد پیش ماماهای مرکز که هم شهریم بودن اونام گفتن ماشینشون یه جای خالی برام داره منم کلی خوشحال برگشتم خوشحال از اینکه لازم نیست دوباره برم خوابگاه ساکن بشم!!!!

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

یا قاضی الحاجات

13 آذر ماه از پایان نامم دفاع کردم  وقتی از تهران برگشتم خونه تصمیم گرفتم استراحت کنم وفعلا طرحمو شروع نکنم ....

ولی دیری نگذشت که از استراحت زیادی خسته شدم و رفتم دانشگاه علوم پزشکی ....

اول ازشون خواستم منو نزدیک  بندازن همین که اینو گفتم رئیس که آقای ک بودن فرمودن ما اسمارو اینترنتی مینویسیم و الآن اینترنت  بسته اس مگر اینکه رئیس دانشگاه اسمارو وارد کنه....میدونید که قفلش دسته رئیس بزرگه اس!!!!!

البته این وسط یه نکته بگم رتبه کنکور من زیر دویست بود و به راحتی میتونستم دندانپزشکی قبول بشم حالا اگر تهران نمیشد شاهد یا اصفهان حتما قبول میشدم اما متاسفانه توی انتخاب رشته گزینه تعهد استانی رو زدم و فکر میکردم این برای بچه های استانای محرومه که دانشگاه های بزرگ بهشون سهمیه دادن....

موقع ثبت نام یه برگه گذاشتن جلوم که باید بعد از فارغ التحصیلیت دراستانت خدمت کنی.....حالا نمیدونم چه خیری توی این گزینه بود فقط میدونم به خاطرش نتونستم امتحان رزیدنتیمو خوب بدم چون جز قوانین این بود همه میتونن بعد از امتحان ولی سهمیه بومی ها باید بعد از فارغ التحصیلی طرحو شروع کنن و این خودش باعث شد نتونم خوب درس بخونم با وجودی که straight  بودم:(((

منم کم نیاوردمو گفتم باشه میرم پیش رئیس اونم شروع کرد به توهینو که اصن تو حق نداری انتخاب کنی هرچی ما بگیم همونه و بعدشم فرمودن تو اصن دندون قبول نمیشدی چون سهمیه بومی زدی قبول شدی ...منم با کلی غصه فقط گفتم مگر شما سازمان سنجشید نظر میدید اونم گفت جلوی بابا مامانت میگم سهمیه باعث شده رتبت 200 برابر بهتر بشه و قبول بشی وگرنه قبول نمیشدی....

فقط میدونم اونروز همشو گریه کردم و تصمیم گرفتم طرح نرم....

پی نوشت: بعد از پایان طرحم،

حالا حکمت طرح رو میفهمم اگه طرحم نبود، اگر فکر مشغولی های کاریم نبود، اگر عشق در طرحم نبود سختی ها و مشکلات سال 92 از پا درمیاوردم .... توی طرحم یاد گرفتم چطور باید کارمو تنهایی مدیریت کنم، یاد گرفتم از حداکثر توانم برای خدمت استفاده کنم.... وقتی هم خسته میشدم فقط یکی بود که آغوششو روی سجاده ام برام باز کرده بود....اگرطرح نبود، میرفتم سراغ تخصص، مطب و دانشگاه و هیچ وقت فرصتی برای طبیب بودن پیدا نمیکردم .... هیچوقت لذت شاد کردن اون آدمای مظلوم طرحمو پیدا نمیکردم ... هیچوقت صبور بودنو یاد نمیگرفتم ... هیچوقت درد مردم درد کشیده رو نمیفهمیدم (حتی الآن هم نمیتونم فراموششون کنم و دلم براشون پر میکشه)  .... هیچوقت انقدر عشق برام ملموس نمیشد .... هیچوقت انقدر مقدس بودن اشک و رنج رو نمیفهمیدم .... اگر میرفتم سراغ تخصص باز هم از پدر و مادرم دور میشدم و باز هم تنهاشون میذاشتم و طعم خدمت بهشونو درک نمیکردم و لذت دیدن لبخند روی لباشونو نمیفهمیدم ....و هیچوقت انقدر عاشق خالقم نمیشدم 

  • دکتر محیصا