وب نوشته های یک دندانپزشک

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۶/۱۲/۱۰
    B.W
نویسندگان

۶ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

نداشتن بی حسی

الآن چند روزه که لیدوکائین تموم کردیم برا اینکه مردمی که از ساعت 5 صبح میان سر خورده برنگردن یه بسته سیتانستی که داشتیم رو مصرف کردم.........

امروز یه مریضه با کلی اصرار موند تا دندونشو بکشیم.... حالا که نوبتش شد بهش گفتم دندونت سه ریشه ایه ممکنه در نیاد ....گفت نه من دانشجوام فردا امتحان دارم کلی هم معطل شدم حتما درش بیار...گفتم خب میرفتی بیرون گفت هزینش بالاست....گفتم کجا دانشجویی..گفت بروجرد .گفتم خب همونجا مرکز بهداشت داشت همونجا میکشیدی!!!!!!

بلاخره با اینکه معمولا دندون بالا با یک کارپول بی حس میشه ولی اون کاملا بی حس نشده بود یه کم صبر کردیم ولی بازم بی حس نشده بود ما هم ماده ی بی حسی نداشتیم....گفت تحمل میکنم....

خدا رو شکر دندون در اومد ولی مریضه خیلی درد کشید....

آخرش گفت بیرون دندون کشیدم درد نداشته اندازه ی 200 هزار درد کشیدم شما اینجا داروهاتون خوب نیست....منم گفتم از این به بعد بیرون دندون بکش اینجا نیا عوض تشکرتونه درست این بود دست به دندونت نمیزدم!!!!!!!!!

دید من خیلی به هم برخورده وقتی داشت قبضو میداد دوباره گفت خیلی درد کشیدم میخواست رو اعصابم باشه....دیگه نگاشم نکردم ولی تودلم موند بهش بگم حقت بود !!! من موندم همه با اون سیتانستا بی حس شدن حتی کسایی که دندون پایینشون بود...ولی اونو یه مرد دیگه بی حس نشدن اون مرده خودش گفت من تریاک کشیدم که ممکن بود اثر اون بوده باشه ....

تازه آخر وقت رئیس درمانگاه رفتن برام یه بسته کارپول آوردن.....


  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

بیماران سفارشی

اولا که نیلرام رفته بودم  بیمارایی که همکارا معرفی میکردن در صورتی که واقعا اورژانس بودن آخر وقت کارشونو انجام میدادم که حق کسی هم ضایع نشه....   

 

  ولی همه در مورد من فکر میکنن که هر کی بهم رو بندازه نمیپذیرم ولی واقعا اینطوری نبود من فقط میگفتم حق کسی ضایع نشه آخه بعضی همکارا ازم میخواستن مریض آخر و اول انجام بدم یا مریضی که وقت نگرفته بودو بین مریضا جا بدم که واقعا دلم نمیومد این کارو بکنم ..... آخه سر یکی از مریضا که نفر آخر بود همشون یه دور بهم رو انداختن که زودتر کارشو انجام بدم ولی حتی دوست نزدیکمم بهم رو انداخت نپذیرفتم و کار هر کدوم رو زمان خودشون انجام دادم بهشون میگفتم مریضارو خودش راضی کنه جاشون بیاد تو.... 

امروز خیلی خجالت کشیدم آخه دیدم یکی از بیمارا بهم نامه ای داده بود که پزشک مرکزمون اینو توش نوشته بود:

همکار محترم سرکار خانم دکتر....

با سلام و عرض ادب

احتراما خانم........که از آشنایان نزدیک می باشند جهت انجام پروسیجر دندانپزشکی به حضور معرفی می گردد. در صورت امکان و با عنایت و لطف حضرتعالی مورد پذیرش قرار گیرند. از لطف شما کمال تشکر و امتنان را دارم.

با تشکر مجدد

من که واقعا عرق شرم بر جبینم نشست یعنی انقدر هیولا هستم که پزشکمون انتظار داشتن روشونو زمین بندازم اونم برای بیماری که کارش یه معاینه و مشاوره بود.... و این متنو که شبیه توبه نامه است برام نوشتن ....

برای جبران این همه ادب این همکار بزرگوار دو تا دندون عقل فامیلشونو کشیدم.....

 ولی هنوز تو کف چهره ی خودم توی مرکزم:(((((

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

کودک

وای خدای من امروز یه مریضی داشتم ماه بود اسمش طه بود....

انقدر بچه ی همکاری بود که حد وحساب نداشت....از اولش هی میگفت میخوام سوزنو ببینم.... دیگه سوزنودید خیالش راحت شد تا آخرش آروم نشسته بود ..منم کارمو انجام میدادم....خدا اینجور بچه هارو زیاد کنه......

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

این روزا همه توی مرکز سیاه پوشیدند.... 


....شهادت شما ای امام مهربانم به ما یاد داد عزاداری برای شما امری شخصی نیست بلکه باید تمام اجتماع را درگیر کند....همه سیاه بپوشیم و مجالسی برای شما بر پا کنیم تا حق و ظلم را بشناسیم ....

ولی چه دشوار است قلبا با شما باشیم و اگر تیری به سویتان آمد با تمام وجود سپرتان باشیم.....

و چه تنهاست صاحب زمان ما که شیعیانی چون ما دارد....

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

آمادگی دفاعی

این روزا خیلی دلم برای آقای واو منشیمون و آقای عین رئیس مرکزمون میسوزه ....بنده خداها صبح باید با مریضای دندونپزشکی دعوا کنن ...همون طور که من جای خون رفتم اونا هم جای خون اومدن...

هر کی با مریضی مشکل پیدا میکنه این بنده خدا ها رو صدا میزنه...خود من دیگه با مریضا درگیر نمیشم سریع آقای واو رو صدا میزنم اون باهاشون دعوا کنه...

بنده خداها دیگه براشون اعصاب نمونده....خدا کمکشون کنه!!!!!!!!!

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

متلک

یه پسر پونزده شونزده ساله منو تو خیابون نیلرام دیده ...بهم میگه سلام دکتر!!!!!!!!

دوستش فکر کرده بود داره به من متلک میندازه!!!!!

برگشت به دوستش گفت به خدا دکتره:))))))

  • دکتر محیصا