وب نوشته های یک دندانپزشک

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۶/۱۲/۱۰
    B.W
نویسندگان
  • ۰
  • ۰

گفتم که به بیمارا از یه هفته قبل بچه های بهداشتکار برگه ارجاع داده بودن....ولی روز اول مثل روز محشر بود ....

چه برگه ارجاع دارا چه بی برگه ها...همشون اومده بودن اول پشت در درمانگاه جمع شده بودن چندتا چندتا میفرستادن داخل ولی بعدش شیشه ها رو شکوندن اومدن داخل فکر کنم 50 نفر تو اتاق پزشکا بودن...

آخه یکی نیست بهشون بگه الآن اومدی داخل مگه پزشک میتونه خوب به حرفت گوش بده....در اتاق ماهم غلغله بود ...واقعا من نمیدونم پیش خودشون چی فکر میکردن درو هل میدادن دوتا سرباز گذاشته بودن دم در جلوی مردم رو بگیرن!!!!!!

کلا بیخیال برگه ارجاع شدیم دفترچه هاشونو گرفتیم و چهارتا چهارتا صدا میزدیم ...دوتا دندونپزشکم از شهر ما اومده بودن...

بعضیاشونم خیلی مظلومن...از اولین مریضم پرسیدم بیماری نداری؟گفت معتاد بودم ترک کردم....بعدشم موقع تزریق رنگش پرید کلا قند خونش پایین اومده بود...رفتم براش آب گلوکز! درست کردم بهش دادم حالش خوب شد براش کشیدم ....آخرش میخواست دستمو ببوسه!!!!!!

روز اول گذشت ...آخرش اون دوتا دکترو با ماشین بردن  به منم گفتن برو ترمینال خودت بیا جا نداریم...

یکی نبود بگه در دیزی بازه حیای گربه کجا رفته.... واسه همین حیا رو گذاشتم کنار گفتم اگه منم نبرید دیگه نمیام اصن و اونا هم که ....مثل من پیدا نمیکنن دیگه واسه همین برام ماشین پیدا کردن!!!!!!!!!!!

دندونپزشکای دیگه موقع رفتن بهم گفتن خدا بهت صبر بده:)))))))

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

بیمارستان صحرایی

الآن سه روزه درگیر جایی شدم به اسم بیمارستان صحرایی در روستای فرهاد آباد در 10 کیلومتری نیلرام...

دو قسمت داره یکی مرکز پیش درمانی که بیماران را غربالگری کرده و ارجاع میداد به قسمت بیمارستان که متخصصان حضور داشتن حتی میگفتن چندتا جراحی هم انجام شده....

ما تو قسمت پیش درمانی بودیم و اتاقمون سه تا یونیت سیار داشت (یونیتایی که اصلا خم نمیشدن و با صندلی معمولی فرقی نداشتن....)

قرار بود ترمیمی، کشیدن، فیشورسیلانت، فلورایدتراپی انجام بدیم....از قبل هم بهداشتکارا مریضا رو غربالگری کرده بودن بهشون برگه ارجاع داده بودن ولی چشمتون روز بد نبینه.....

از یه ماه قبل بهم گفته بودن باید برم اونجا منم همه وسایل اتاقمو هم مواد مصرفی هم غیر مصرفی رو براشون فرستاده بودم خودمم توی مرخصی بودم به خاطر اونا از دوروز قبل برگشتم و توچیدن وسایل به بهداشتکارام کمک کردم اسم منم دم در زده بودن....روز شروع کار به من گفتن نیاید برید نیلرام ....دیگه عصبانی شدم !!!!!

قصدشون مشخص بود یه سری دندانپزشکو میخواستن از مرکز استان بیارن براشونم ماموریت زده بودن که بهشون ارتقا بدن!!! البته میگفتن میگیم تا مرکز خودمون خالی نمونه ولی باید از قبلش برنامه ریزی میکردن من که عروسک خیمه شب بازی نیستم هر لحظه یکی برام تصمیم بگیره!!!

گفتم من از مرخصی اومدم و وسایلمم همه فرستادم برم اونجا چکار کنم!!!! یا میرم ادامه مرخصیم یا میمونم فرهاد آباد جلوی ارتقا بقیه رو بگیرم:))))))))))

بلاخره موندیم البته چاره ایم نداشتن چون دکترایی که فرستاده بودن خیلی نامنظم تشریف داشتن البته به جز یکی دوتاشون که پا به پای من کار میکردن... بعدشم من از همه مواد و وسایل اطلاع داشتم...از اون گذشته کسی رو برا شستن وسایل و استریل نفرستاده بودن من و خانم عین مثل دو تا خدمه خودمون وسایلو میشستیم...بعدشم من فقط بلد بودم  با اتوکلاوا کار کتم....

به خانم کاف میگفتم به اون دوتا بهداشتکارم بگید وسیله بشورن اونا عرض میکردن مگه ما خدمه ایم...

صد رحمت به خانم عین خودمون بیچاره خیلی کمکم کرد خدا خیرش بده....بلاخره هر کی بارش بیشتر افتاده تر میشه دیگه:))))))))

 

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

اولین جراحی

مردم بدون عکس دندون میان دندون میکشن ....حاضرم نیستن عکس بگیرن...

 

همیشه اولش به همه میگم ممکنه دندونت بشکنه مجبور شی بری جراحی کنی!!!!!!قبوله امتحان کنم اگه دراومد که بهتر اگه نشدم که باید بری مطب خصوصی!!!!!

یه دندون 7 پایینو داشتم میکشیدم جونم به لبم رسیده بود آخرش گفتم برو مطب بیرون جراحیش کن!

نیم ساعت بعد برگشت گفت رفته یه جایی منشیش گفته کسی که این گندو زده خودش درستش کنه حالا میشه یه بار دیگه امتحان کنید!!:(((

منم که کلا ناراحت شدم آخه منشی انقد پررو!!!!!!!

گفتم باشه خودم با وسایل محدودی که داشتم شروع کردم به جراحی ...با فرز ریشه ها رو جدا کردم...تونستم درش بیارم:)))))

ماسکمو کشیدم پایین ....ولی نگفتم متاسفم!!!!!!!!

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

زلال مثل آب

همیشه بعد از تزریق بی حسی از مریض میپرسم خوبی تا اگر ضربان قلبش بالا بود یا حالش بد بود بهم بگه ....

حالا از مریض پرسیدم خوبی ؟

می فرمایند: خیلی ممنون!!!!!!



از مریض میپرسم :آقا کارتون چیه؟(منظور این است اینجا چیکار دارید)

میفرمایند:بنا!!!!!!

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

خون بازی

گفتم که دم در ورودی زدیم فقط 8 بیمار پذیرفته می شود بقیه رو رد میکنیم چون دیگه جونی برام نمیمونه بخوام دندون همه رو بکشم .....

ساعت ده مریض اومده میگه دندون بچمو بکش میگم خانم دیگه وسیله نداریم بعدشم مریضا از ساعت 5 صبح میان اسم مینویسن.....اصن تو گوشش نمیرفت هی اصرار میکرد!!!!!!!

گفتم:خانم برو بیرون برو بیرون برو بیرون

میفرمایند:خودت نفهمی!

رفتم درو باز کردم گفتم بفرمایید 

داره میره میگه خدا لعنتت کنه!!!!!!!

اولا ساده بودم میشستم زار زار گریه میکردم الآن پوست کلفت شدم جوابشونو میدم:))))))

راستش منو جای خون بردن نیلرام باید تا حد مرگ کار کنم:((((((((0

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

کظم غیظ یختی

اکثر ماما میان میگن دندون 6 بچشونو بکشم!!!

(دندان 6 اولین آسیای بزرگ دائمی است در 6 سالگی رویش می یابد) 

همیشه میگم جاش دیگه درنمیاد! میفرمایند نه این شیری بچه های دیگمم اینو کشیدن جاش دراومد ....

(بعله دیگه وقتی تو 9 سالگی بکشش دندون آسیای بزرگش که توی 12 سالگی درمیاد حرکت میکنه میاد جلو جاشو میگیره!!!!!!!!!)

مریض اومده میگه 6 رو بکش میگم نه این دائمیشه من نمیکشم باید ببری عصبکشیش کنی!!!!!!

اصرار که نه این شیری!!!!

منم با عصبانیت به بچه گفتم برو عکس بگیر مامانت ضایع بشه(یه ذره زیاد تند رفتم!!!!!!!!!)

مامانه شروع کرد به فحش دادن آخرشم گفت دخترو چی به دندون کشیدن بگو بلد نیستم نگو برو عکس بگیر!!!!

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

در بسته

وقتی دارم دندون یکی رو میکشم میبینم در باز شدو 5 نفر ریختن توهمشونم  سوال دارن!!!!!!!!

دارم بی حسی میزنم یکی با یه بچه میاد تو !!!!!!! فکر کنید جلو چشم بچه آمپول بزنی!!!! از اونور دهن مریض بازه بقیه دارن تماشا میکنن!!!!!!

برا همین هر مریضی میاد تو درو قفل میکنم تا نفر بعدی نیاد تو!!!!!!!!!حالا وایمیستن پشت در در میزنن تا حد شکستن در!!!!

مرده اومده یه ساعت داره در میزنه درو باز کردم میگه دندون دخترمو بکش منم گفتم امروز نمیشه !!!!!!

فرمودن: فکر کردی میذارم طرحتو اینجوری بگذرونی به دخترش گفت برو تو بشین !!!!!!

منم یک دنده اصلا باش یکی به دو نکردم رفتم پیش آقای رئیس مرکز گفتم بیرونش کنید صدام بزنید!!!!!!!!!

دو تا مرد نتونستن بیرونش کنن زنگ زدن 110!!!!!!!!!!!!!

 

 

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

آدما

در رابطه با دعوای پست قبلیم رفتار آدما این قضیه رو شدیدا پیچیده کرده!!!!

 

ماماها کاف و نون: از من کلی دفاع کردن هم جلو روم و هم پشت سرم....ولی حرفا و حرکات بقیه رو بهم منتقل میکردن!!!

آقای واو : جلوی خودم که فقط داشت مرده رو نیگا میکرد....پشت سرم میگفتن اون بوده برگه استشهاد به مرده داده خودش میگفت تا چند روز باهاش قهر بوده....

رئیس مرکز :ازم دفاع کرده بود حتی مریض گفته بوده من ترسیدم هپاتیت گرفته باشم رئیس بهش گفته بود بیا من ببوسمت تا اگه گرفتی منم بگیرم:)))))))

آقای میم مسئول داروخانه مرکز: جلوی خودم ازم دفاع کرد...و مدام به مریضه میگفت ازمن شکایت نکنه... وقتی دعوا تموم شد اومد بهم گفت دکتر مرکز به مریضه گفته برو شکایت کن... انگار یه سماور آب داغ روم ریختن....

کلا اشک تو چشام جمع شد گذاشتم بعد از همه مریضا رفتم اتاق دکتر جهان....

گفتم :شما توی دانشگاه اخلاق پزشکی خوندید

بنده خدا صورتش کلا تغییر کرد از لبخند توی غم رفت گفتن بعله خوندم

گفتم چرا از همکارتون دفاع نکردید

گفتن شمام همیشه زود قضاوت میکنید...من به روش خودم ازتون دفاع کردم به مریض گفتم تبخالتون ربطی به دندانپزشکی نداره اگه فکر میکنی باید شکایت کنی برو شکایت کن.....اگه میگفتم شکایت نکن بیشتر فکر میکرده قصوری صورت گرفته ...درست میگفتن این بهترین روش دفاعه:)))))))

منم گفتم ولی مریضه هم بهم گفته شما یه عالمه دارو براش نوشتید....گفتن بیمار به من قارچ پاشو نشون داده برا اون دارو نوشتم.....

یعنی فقط مونده بودم چطور عذر خواهی کنم....انقدر باشخصیت بود میگفتن چون میدونم تحت فشار بودی ازت ناراحت نشدم ولی اگر در حالت عادی بهم میگفتی خیلی خیلی ناراحت میشدم.....

هنوز که هنوزه هر وقت میبینمش از رفتارم خجالت میکشم....

نکته اخلاقی:فهمیدم تو محیط کاری یه گوشم در باشه یه گوشم دروازه چون آدما که از هم بدشون میاد همش دنبال خراب کردن همدیگه ان.....

بعد از اتاق دکتر جهان...رفتم اتاق دکتر فرنیا دیدم آقای میم داروخانه همه چیو برا ایشونم گفته....یعنی خاله زنکن همه مگر اینکه خلافش ثابت بشه.....

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

تزریق برا همه

در رابطه با دعوای پست قبلیم رفتار آدما این قضیه رو شدیدا پیچیده کرده!!!!

 

ماماها کاف و نون: از من کلی دفاع کردن هم جلو روم و هم پشت سرم....ولی حرفا و حرکات بقیه رو بهم منتقل میکردن!!!

آقای واو : جلوی خودم که فقط داشت مرده رو نیگا میکرد....پشت سرم میگفتن اون بوده برگه استشهاد به مرده داده خودش میگفت تا چند روز باهاش قهر بوده....

رئیس مرکز :ازم دفاع کرده بود حتی مریض گفته بوده من ترسیدم هپاتیت گرفته باشم رئیس بهش گفته بود بیا من ببوسمت تا اگه گرفتی منم بگیرم:)))))))

آقای میم مسئول داروخانه مرکز: جلوی خودم ازم دفاع کرد...و مدام به مریضه میگفت ازمن شکایت نکنه... وقتی دعوا تموم شد اومد بهم گفت دکتر مرکز به مریضه گفته برو شکایت کن... انگار یه سماور آب داغ روم ریختن....

کلا اشک تو چشام جمع شد گذاشتم بعد از همه مریضا رفتم اتاق دکتر جهان....

گفتم :شما توی دانشگاه اخلاق پزشکی خوندید

بنده خدا صورتش کلا تغییر کرد از لبخند توی غم رفت گفتن بعله خوندم

گفتم چرا از همکارتون دفاع نکردید

گفتن شمام همیشه زود قضاوت میکنید...من به روش خودم ازتون دفاع کردم به مریض گفتم تبخالتون ربطی به دندانپزشکی نداره اگه فکر میکنی باید شکایت کنی برو شکایت کن.....اگه میگفتم شکایت نکن بیشتر فکر میکرده قصوری صورت گرفته ...درست میگفتن این بهترین روش دفاعه:)))))))

منم گفتم ولی مریضه هم بهم گفته شما یه عالمه دارو براش نوشتید....گفتن بیمار به من قارچ پاشو نشون داده برا اون دارو نوشتم.....

یعنی فقط مونده بودم چطور عذر خواهی کنم....انقدر باشخصیت بود میگفتن چون میدونم تحت فشار بودی ازت ناراحت نشدم ولی اگر در حالت عادی بهم میگفتی خیلی خیلی ناراحت میشدم.....

هنوز که هنوزه هر وقت میبینمش از رفتارم خجالت میکشم....

نکته اخلاقی:فهمیدم تو محیط کاری یه گوشم در باشه یه گوشم دروازه چون آدما که از هم بدشون میاد همش دنبال خراب کردن همدیگه ان.....

بعد از اتاق دکتر جهان...رفتم اتاق دکتر فرنیا دیدم آقای میم داروخانه همه چیو برا ایشونم گفته....یعنی خاله زنکن همه مگر اینکه خلافش ثابت بشه.....

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

اولین فریاد

مریض اومده براش دوتا دوندون نیش پایینشو با سختی کشیدم .....دهنش پرخونه بهم میگه این دندونم پوسیدگی داره منم گفتم چونه نزن حالا نمیتونم ببینم یه روز دیگه بیا!!!!!!!

 

فرداش با بچش اومده!!!!!!

میگه :دیروز دستکشت خونی بوده بیبین منو به چه روز انداختی!!!!!!اگه به خاطر آقای واو نبود شکایتتو میکردم......

نگاه کردم دیدم دو تا تبخال زده یک اتفاق روتین در دندانپزشکی که ممکنه به خاطر استرس یا تزریق ایجاد بشه یا ممکنه اصلا ربطی به دندانپزشکی نداشته باشه ....

منم گفتم همون دیروز باید در مورد دستکش بهم میگفتی الآن تهمته!!!!!!

دهن بچشو نیگا کردم دیدم ارتو تو دهنشه میگفتن دو تا نیششو بکش گفتم باید دکترش کتبی برام بنویسه گفتن دکترش کرمانشاهه !!!!!!!

گفتم کاری نمیشه کرد چون دندونا سالمن حتما باید متخصص ارتودنتیست برام کتبی بنویسه(اونم با این پدر قاطی!!!!!)

اومدم درو باز کنم مریض بعدی رو صدا بزنم(آخه خودم هم منشیم هم دکتر هم خدمه هم بادی گارد!!!)

در گرفت گفت نمیذارم از اتاق بری بیرون تو تعهد نداری به خاطر رفتار من دندون بچمو نکشیدی میرم تا وزارت بهداشت شکایتتو میکنم!!!!!!!!!

منم هم از روی ترس هم عصبانیت جیغ زدم در و ول کرد شروع کردم گفتم آقای واو بیا این مرتیکه رو بیرون کن از اونورم به خودش گفتم برو هر غلطی می خوای بکن!!!!!!!

آقا واوم که ایشون قبلا معلمشون بودن وایساده بود فقط نیگا میکرد !!!!!!!!

مردکم برگشت بهم گفت انتر و.....

بلاخره همکارای دیگه بردنش ....

مگه مرده میرفت نمیدونم کی بهش کاغذ داده بود داشت استشهاد محلی مینوشت....فکر میکرد باید بره کلانتری شکایت نمیدونست باید بره نظام پزشکی!!!!!!!!

منم داشتم بقیه معاینه ها رو انجام میدادم و تمام بدنم داشت می لرزید وقتی دو تا از ماماهامون که از همکارامون بودن اومدن تو اتاق زدم زیر گریه گریه میکردم ها با صدای بلند !!!!!!!واقعا حالم بد بود حتی الآنم بهش فکر میکنم حالم بد میشه!!!!!!!!!!!

ماما ها که خانما کاف و نون بودن گفتن بیا زنگ بزنیم حراست بعدش رفتن زنگ زدن ...

جایی بود که با تمام وجود دوست داشتم بابام بودش....

توی این فاصله که حراستیا بیان....یه خانمه از پشت پنجره اومد صدام زد گفتم بیاد داخل آخه فکرشو کردم به خاطر یه آدم بی شعور که با پارتی بازی اسمشو اول نوشتن چرا باید بقیه مردم که از پنج و شیش اومدن فدا بشن....اومد ازش خواستم مریضارو دونه دونه صدا بزنه من بکشم .....خیلی باعث آرامشم شد اسمش حدیث کاف بود!!!!!!

حراستیا اومدن منو بردن پیششون..از در رفتم تو میگن از شما بعید بود حرفای مرده رو شنیده بودن قضاوتشونم کرده بودن!!!!!ولی بعد اینکه براشون توضیح دادم  متوجه شدن....

حالا اون مرده رو هم صدا زدن!!!!!!مرده خودشو زده بود به موش مردگی میگفت من درو گرفته بودم صدامون بیرون نره !!!!درحالی که گفته بود نمیذارم بری بیرون تا کار بچه رو انجام بدی!!!!!

حوصلشو نداشتم پا شدم و آخرین جمله رو گفتم: گفتم بهش بگید یا میره ازم شکایت میکنه یا شکایت میکنم!!!

اومدم دنودون مردمو کشیدم چه اونا که استشهادو امضا کرده بودن چه نکرده بودن:)))))))

بعدشم حراستیا از طرف من از اون عذر خواسته بودن از طرف اون از من!!!!

پی نوشت: من موندم و خانم کاف که به دروغ بهم گفته بود دختر خاله ی پزشک مرکزه ...چقدر بهم دروغا گفته بود و چقدر فامیلاشو برای درمان آورد و منم به احترام دکترمون بیشتر میموندم که بدون وقت قبلی انجامشون بدم ...اما یک سال بعد فهمیدم بهم دروغ گفته ...البته قسمم داد به حضرت زهرا (س) و بخشیدمش...

  • دکتر محیصا