وب نوشته های یک دندانپزشک

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۶/۱۲/۱۰
    B.W
نویسندگان

۱۳ مطلب با موضوع «دانشگاه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

اعصاب خوردی

کاملا لجم گرفته از اتفاقا و آدمایی که کاملا همه ی برنامه ها و ذهنیتتو بهم میریزن البته باعث میشن تغییر کنی این تغییر فکر و رفتار یه کم دردناکه ولی باید اتفاق بیوفته تا فانکشن بهتری در جامعه داشته باشی مثل دندون درآوردن که کلی لثه رو آزرده میکنه تا دربیاد و به فانکشن برسه ...

اولیش منشی بخشمون که خیلی آروم و بدون سر و صدا حرفایی میزنه و یه جوری می چزوند که دوست داری از طبقه ی سوم خودتو پرت کنی پایین ...

مثلا فقط یکبار اسم مریضتو تو دفتر ننوشتی جلو مریضا برگرده بگه چون ننوشتی امروز بهت ست نمیدم ... واقعا نمیدونم چرا باید اینجوری بشه که مسوول تنبیه من منشی بخشه نه استاد، البته مشخصه وقتی استاد تو بخش نباشه منشی رییس میشه ... بعدم بهش میگم چرا اینجوری گفتی و من بارها میبینم ست هاتون ناقصه یه بار به روتون نیاوردم، می فرمایند شوخی کردم باهات 😑 

بار دوم بیماری که استاد تایید کردن و حتی امضا نمودن رو نشوندم و میخوام براش جراحی کنم یهو منشی میاد و میگه ایشون اندو نکردن بعدا دردسر نشه، آخه مگه استادی شما، مریض بهش گفته دندونم درد میکنه و یه دندون دیگه بوده و من قراره یه دندون دیگه رو جراحی کنم ... میگم نه مساله ای نیست، میفرمایند قبلا پیش اومده برا بخش دردسر شده.... آخه به شما چه 🤐

روز سه شنبه برای بیماری هم‌نام  خودم نوبت زدم که اشتباهی دوشنبه اومد کارش انجام شد حالا سه شنبه بازم یه بیمار با همون نام اومد مثلا محیصا ... منشی فرمودن مریضت اومده، من سر جراحی پاشدم رفتم دیدم و گفتم نه بیمار من نیستن این فقط تشابه اسمیه مریض من اومد و رفت ... بعدم خانم‌ برداشته دفترو به استاد نشون میده که ببینید خط خود محیصا ست مریض خودشه ... استادم به من گفتن خط خودته، یعنی گریه ام گرفته بود اخه برا چی باید دروغ بگم بیایید اثر انگشت هم بگیرید ازمون  ... میتونم بگم که تمام مدت دوست داشتم یه گوشه پیدا کنم گریه کنم ... هیچی دیگه استاد گفتن اگر هم مریض شما نیست ولی امروز انجامش بدید، منم چشم گفتم و بعد جراحیم ،کار بیمار به ناف بستمو شروع کردم تا اینکه دیدم یکی از سال دویی هامون دنبال همین بیماره فهمیدم که بلاخره کی بهشون وقت دادن ... منم به منشی نشون دادم سند راستگوییمو ایشون کلا حرفاشو عوض کرد که من چیز دیگه گفتم بعدم که داشت با استاد پچ پچ میکرد ... واقعا دوست نداشتم کش بدم این مساله رو وگرنه باید خودم برا استاد توضیح می دادم ،درآخر هم که سال دویی مون نخواست کار بیمار رو انجام بده و به خودم سپردن که تا ساعت دو داشتم کاراشو میکردم ... 


دومین مورد آدمایی هستن که هر لحظه رفتارشون عوض میشه یه بار انقدر باهات صمیمی هستن که فکر میکنی دوست بهتر از این نداری تو دنیا و یک بارم در جواب خداحافظیت یه سرم تکون نمیدن ... اینجور وقتا بیشتر به خودت شک میکنی که چکار کردی که اینطوری میکنن ... بهترین کار فکر کنم اینه با همه جدی باشی ... 


  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

درد

همه ی آدما درد دارند. درد هر کس مخصوص خودشه ... فقط در این زمان و این لحظه باید این درد باشه تا تربیت بشیم‌... تا خالص بشیم ... انقدر دوستمون داره که میخواد فقط برای خودش تربیت بشیم‌... 
همکلاسیم به شدت غمگینه سر یک سری اتفاقات خانوادگی خیلی بهم ریخته ... 
بیمار اولم‌ یک خانم افغانی که میخواست دندون عقلشو بکشم با سابقه ی فشار خون و بیماری قلبی بهش گفتم استرس داری گفت نه برای این دندونم ندارم استرسم برا تو خونه است پسر کوچیکم ۱۵ سالشه درسشو ول کرده کارم نمیکنه حالا  با پسر بزرگم دعواش شده الان بهم زنگ زدن خودکشی کرده تو بیمارستانه ولی حالش خوبه...
بیمار دومم یک آقای نابینا که دندونای جلوش لق شده و تونستم‌امروز براش فاز اول درمانو انجام بدم ... 
بیمار سومم یک کشیدن دندون عقل بود که از بیرون به استادم معرفی شده بودن که ازشون پول نگیرن ... امروز برام تعریف میکرد که برای یک خانمی تو دانشگاه کار میکنه و اون خانم‌به استاد من معرفیش کردن ... 
 قبلا برا مریضام‌خیلی ناراحت می شدم گاهی برای مشکلاتشون گریه می کردم اما حالا فهمیدم‌ جایگاه آدما هیچکدوم ترحم آمیز نیست تا جایی که بشه باید بهشون کمک کرد اما ترحم نه ... تنها کسی که میتونه به همه ی ما ترحم کنند خداوند هستند که عاشق تک تک ماست و سختی های هممون نعمت خودشونه رحمت خودشونه حکمت خودشونه ... و چقدر آرامبخشه این خدایی که از مادر هم دلسوزتره ...شاید حضور این افراد سر راه من هم راهی برای تربیت من یا آزمایش من باشه ... و گاهی تلنگر به من که حواست هست کجایی ... 
پی نوشت: مریض سومم بهم میگفت دفعه ی قبلی خیلی خوب برام‌دندون کشیدید رفتم پیش امامزاده کنار خونمون کلی دعاتون کردم‌...😍😍😍😍
  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

تخصص

قبلا توی پرشین بلاگ مینوشتم ولی همش پرید یکسری از خاطراتمو نجات دادم آوردم اینجا ... و زین پس اینجا مینویسم :)

این چندماهی که ننوشتم تخصص قبول شده بودم و حسابی درگیر دانشگاه بودم ...ترم اول تقریبا گذشته البته سه تا امتحانش مونده ... ؛)
تخصص هم جراحی لثه قبول شدم رشته ی جذابیه حالا بازم براتون مینویسم ...به امید خدا ...
 
 
  • دکتر محیصا