وب نوشته های یک دندانپزشک

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۶/۱۲/۱۰
    B.W
نویسندگان
  • ۰
  • ۰

جلفا

امروز رفتیم یک محله ی خیلی خیلی قشنگ ‌... وای معماری خونه هاش عالی بود ...اولین بار بود یک محله ی ارمنی نشین میرفتم ... و اولین بار بود یک کلیسا رو از نزدیک میدیدم ... یه حس در غربت بهم دست داد انگار مثلا خارجه باشم ... ولی واقعا از محیطش لذت بردم‌ خیلی قشنگ بووود :) 

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

چای

از جمله خاطرات خوب و شیرین کننده ی خوابگاه چای هست ... 
به خصوص که انواع چای رو تو اتاق درست میکنم و تقریبا اتاقم شده چایخونه ... همسایه هامون در اتاق های بغلی هوس چایی میکنن به من مراجعه میکنن ... چای زنجبیل چای دارچین چای و گل محمدی و چای بهار نارنج ... ویکسری چای من دراوردی دیگه ...:))))
پی نوشت: صبح بازم با سر و صدا پا شدم‌ هم اتاقیم گفت زوده حالا بخواب گفتم سر و صدا هست ... یهو گفت میخوای برم بیرون صبحانه بخورم گفتم نه همینجا آروم بخور و اینچنین شد که هم اتاقیم مراعاتمو کرد :)

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

دگرگون

امروز صبح وقتی چشمامو باز کردم روم به دیوار بود و تختم شمالی جنوبی بود و دیوار سمت شرق بود به عبارت ساده تر من به پهلوی چپم خوابیده بودم و به عبارت ساده ترتر از روی دنده ی چپ بیدار شدم اونم با صدای گردو شکستن هم اتاقیم در ساعت ۶ و ۴۵ دقیقه ...حداقل انقدر زود پا میشی یه کم زودتر پا میشدی نماز من قضا نشه :( کلاسم ساعت ۹ و نیم بود ولی واقعا خوابم بهم خورده بود و عصبی بودم و همون موقع پا شدم لباس پوشیدم و اومدم دانشگاه بدون اینکه هم اتاقیم به اندازه ی سر سوزنی درکم کنه ... اصلا روز خوبی تو دانشگاه نداشتم انگار استادامونم از دنده ی چپ بلند شده بودن ... ساعت یک دوباره کلاس داشتم این دیگه خیلیییی خوب بود چون با وجود گشنگی و ناهار نخوردن آقای شین همکلاسیم برای هممون کیک و آبمیوه و پاستیل خریییدن..... از اینجا به بعد خوب پیش رفت انگار اثر دنده چپ تا ظهره :) ظهر اومدم اتاق دیدم یه تشت بزرگ وسط اتاقه مربوط به هم اتاقی جان و اتاق بوی نم گرفته پنجره رو باز کردم و روی تخت ولو شدم،  یک ساعت بعد با صدای خراش قاشق ته قابلمه روحی بیدار شدم ...  از جمله تفاوت های من و هم اتاقیم نظم در وسایله که اصلا این دوستمون بهش اعتقاد نداره  ... یک تفاوت دیگر اینکه من شبا دیر میخوام و هم اتاقیم زود مثلا الان دارم با گوشیم روی تختم در اتاق تاریک پست میزارم البته جنوبی به شمالی خوابیدم نور گوشیم به صورت هم اتاقیم نپاشه ؛)... و تفاوت دیگر ولیوم صداست که دوستمون خیلی ماشا الله پر قدرت هستن و به غار تنهایی من خدشه وارد میکنه و بعد من آشپزی دوست دارم و دوستم شیرینی پزی در خرید وسایلشون به مشکل بر میخوریم علایقمون متفاوته ... حرف مشترک هم متاسفانه نداریم :( اصلا انگار دنیامون فرق داره با هم  شاید یک نفر سوم‌بیاد پیشمون روابطمون تعدیل بشه ... بگذریم 

شهری که درس میخونم مهد هنره ... هرجا نگاه میکنی اثر هنر رو میبینی بخصوص معماری آثار باستانی ... و حال در این مهد هنر تصمیم گرفتم برم کلاس خطمو ادامه بدم ... خدا رو شکر یک استاد خوب پیدا کردم و امروز دیدمشون چقدر خطشون قشنگ و آرامبخش بود ... وای دوباره صدای صریر قلم ... 

پی نوشت: صبح نذر کردم یک هم اتاق سوم برامون بیاد. من و هم اتاقیم خیلی متفاوتیم نفر سوم یا شبیه منه یا هم اتاقیم یا هیچکدام، اگر شبیه من باشه از تنهایی در میام و اگر شبیه هم اتاقیم باشه راحت میتونم بدون ناراحتیش از اتاق برم الان تمام نگرانیم اینه اگر بخوام جدا بشم هم اتاقیم ناراحت بشه اگر هم هیچکدام باشه که ان شا الله نباشه ...فعلا برامون هم اتاقی نمیاد حداقل تا ترم بعد مهرماه ... خدا رو شکر با تمرین خط حالم بهتر میشه ... چقدر خوشنویسی خوبه همه ی غم هاو درد ها سیاه مشق میشه روی سفیدی دل کاغذ...امروز کلی حال و هوام با خوشنویسی عوض شد بخصوص که محل کلاسم خیابون عشاقه هر هفته تنهایی میرم اونجا ... هر چند هم اتاقیم اصرار داره بیاد کلاس نقاشی که کنار کلاس خط منه و به تنهاییم خدشه بزنه :)

  • دکتر محیصا
  • ۱
  • ۰

B.W

هر بخش پریودونشیوم یک راز مسحور کننده دارد... مثل لثه، انگار اوج تکامل لثه در biologic width نهفته است و گویی هستی B.W در رسیدن به دندان معنا پیدا می کند.اگر دندانی نباشد B.W هم دچار عدم می شود. وقتی تمام عوامل موضعی و سیستمیک دست به دست هم بدهند تا لثه به اوج تکاملش نرسد. این بافت با تمام وجود در مقابلشان قد علم می کند شاید دچار CAL شود ولی در هر شرایطی B.W دوباره ایجاد می شود. هیچ چیز نمی تواند ما را در رسیدن به اوج تکاملمان و هستی واقعیمان نا امید کند.



  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

پریودونتولوژی

همه چیز از یک پری کلینیک شروع شد که در مورد اصول بهداشتی دهان و دندان و قضاوت در مورد شرایط بیمار صحبت میشد با استادای خوبی که فوق العاده دانش داشتن ...بعد ما رو میبردن سر کیس پرزنت های رزیدنت ها چقدر فک کردن به طرح درمان ها خوب و لذت بخش بود ...و بعد به کلینیک رسید... نمیدونم به لثه هاتون توجه کردید چقدر شکلشون خاصه به یک شیار باریک که بین لثه ی مارژینال و دندان هست توجه کردید و یا اینکه چطور بافت نرم لثه به دندون می چسبه ... وای از این جانکشنال اپیتلیوم که گاهی غرق میشم بین سلول هایی که خاص ترین وظایف عالم رو دارند ... لذت درمان پریو رو وقتی حس کردم که میدیدم همین بافت دوست داشتنی که در عذاب و bleeding هست و نجیب و بی سر و صدا درد می کشه وقتی جرم های مجاورشو برمی دارم  چقدر سریع رو به راه میشه... انگار تمام سلول های لثه به آرامش می رسند و آن همه التهاب و درد فراموش میشه ...دیدن این لحظه ی آرامش لثه را آرزوست:)

  • دکتر محیصا
  • ۱
  • ۰

نگار

بعضی وقتا آدم فقط دوست داره تنها باشه تنهای تنها ... و هرصدایی توی این تنهایی چقدر بلندتر شنیده میشود ...

بعد از مدت ها یک فیلم خوب دیدم ... نگار ... 

لحظه ای که پدر و دختر چشم در چشم هم نگاه میکنند با کلی ناامیدی و عشق و ترس برای اتفاقی که برای هردو می افتد و هیچکس نمیتونه جلوشو بگیره ... :(

  • دکتر محیصا
  • ۱
  • ۰

بندگی

خطبه ی ۱۹۲ نهج البلاغه

مولا علی (ع):

خداوند بندگانش را، با نماز و زکات و تلاش در روزه‏ دارى، حفظ کرده است، تا اعضا و جوارحشان آرام، و دیدگانشان خاشع، و جان و روانشان فروتن، و دل‏هایشان متواضع باشد، کبر و خودپسندى از آنان رخت بربندد، چرا که در سجده، بهترین جاى صورت را به خاک مالیدن، فروتنى آورد، و گذاردن اعضاء پر ارزش بدن بر زمین، اظهار کوچکى کردن است. و روزه گرفتن، و چسبیدن شکم به پشت، عامل فروتنى است، و پرداخت زکات، براى مصرف شدن میوه ‏جات زمین و غیر آن، در جهت نیازمندیهاى فقرا و مستمندان است. به آثار عبادات بنگرید که چگونه شاخه ‏هاى درخت تکبّر را در هم مى‏ شکند و از روییدن کبر و خودپرستى جلوگیرى مى‏ کند.

  • دکتر محیصا
  • ۱
  • ۰

شهید

در دانشگاه شب شهادت بانوی دو عالم رفتم یک حسینیه که تازه فهمیدم مقبره ی پنج شهید گمنام و جوان همین نزدیکی ها کنار ماست ... و حین عزاداری مجلس متبرک شد به قدم یک شهید دیگر ... شهید ... گواهی بر مظلومیت و خلوص و ایمان و حق طلبی و شاهدی بر کردار ما و روشنایی برای راه تاریک ماست :) و چقدر شرمنده ام 

پی نوشت: دوستم که خیلی سنش کمه بعد از مراسم ازم پرسید مادر شهید اومد؟ گفتم نه گمنامه ... گفت پس چرا مداح گفت ان شا الله مجلس متبرک به قدم مادر شهید بشه؟؟؟؟:)
  • دکتر محیصا
  • ۱
  • ۰

خیابون

شهری که درس میخونم یک خیابون داره به نام خیابون عشاق ... و امروز زیر بارون کنار دوستم سمیه در خیابون عشاق آهنگ بارون قمیشی رو گوش میکردیم :)

  • دکتر محیصا
  • ۱
  • ۰

روزی

ما برای جراحی هامون تعداد مشخص از هرنوع داریم و تا وقتی به اون تعداد نرسیم اجازه ی رفتن به جراحی های بالاتر رو نداریم ... ولی یه چیزی وجود داره به نام روزی که بین ما سه تا یک نفرمون روزی جراحی هاش زیاده ... مثلا بیمار من خانم الف براشون وقت زدم ولی رفتن و خواستن آقای شین کارشونو انجام بده ... خلاصه حتی روزهایی که نباید جراحی کنیم هم آقای شین جراحی دارن ... خوش به سعادتشون ...اوج این روزی رسانی رو وقتی دیدم که به بیمارم زنگ زدم جواب نداد بعد فهمیده بود از بخش زنگ زدن اومده بود بخش و دیدم منشیمون بیمار رو سپردن به آقای شین برای جراحی ... البته خداروشکر کارش زودتر راه افتاد و بلاخره روزی آقای شین بود... حالا من کلی برنامه ریختم‌و به بیمار وقت دادم و کلی پوسیدگی برداشتم و منتظر تایید استاد برای جراحی بودم که گفتن دندون hopelessهست و باید کشیده بشه ....:) 

امام صادق(ع):

رزق بر دو نوع تقسیم شده است: یکی به صاحبش می‌رسد اگر چه آن را نجوید و دیگری مشروط به جستن آن است، پس آن رزقی که برای بنده در هر صورت تقسیم شده است، به او خواهد رسید گر چه تلاشی ننماید؛ و رزقی که مشروط به تلاش برایش تقسیم شده است، پس شایسته است آن را از طریق خودش طلب کند؛ یعنی همان راهی که خداوند آن را حلال قرار داده است و نه جز آن ... 

  • دکتر محیصا