وب نوشته های یک دندانپزشک

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۶/۱۲/۱۰
    B.W
نویسندگان
  • ۰
  • ۰

شاهد

قتل یک روحانی توی روز روشن توسط یه آدم دیگه کلی سوال تو ذهنم ایجاد کرد که حتما فرد انگیزه های شخصی داشته اما امروز دیدم قاتل خیلی شیک و مجلسی قتل رو گردن گرفته و دنبال باقی کیساشه .... نمیتونم قاتل رو قضاوت کنم که چطور بوده و کجا بزرگ شده و چرا این کار رو کرده و چه عواملی اون رو به این جنایت کشوندن ... اما دو چیز برام جالب بود اول خال کوبی های بدنش من رو یاد یک شهید انداخت که چند شب پیش باهاش آشنا شدم که ایشونم یک خالکوبی داشت، شهید مجید بربری ... ولی عاقبت این دو ۱۸۰ درجه متفاوته، عجبا از این قصه ی عالم ... دوم یک چیزتوی صفحه ی اینستاگرام قاتل بود، نوشته بود کسی رو که کشتم در خیابان شهداست.... ادرس از این مستقیم تر؛ البته انگار نفهمیده بود که آدرس داده این روحانی الان جزو شهداست💟 

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

مادری

بهترین هدیه ی خداوند، بعضی از دردهای عالم فقط مخصوص ما زن هاست و بعضی از دردهای عالم لذت بخش ترین لحظات زندگیست ... زیباترین ترنم عالم اولین دردی که در وجودم با حضور تو احساس کردم لذت بخش ترین لحظه ی زندگیم بود‌... مادر شدن بزرگترین نعمت خداوند برای یک زن است ... مادر شدن اوج بندگی و خلوص است... مادر شدن درک زیبای خالقی است که بی چشمداشت عشق می ورزد... برای مادر تمام دردهایی که برای حضور زیبایت می کشد عبادت است ... مادر شدن 
ید رحمت الهی در خلق اشرف مخلوقات است ... شیرین ترین رویای زندگیم بی صبرانه درد زایش را انتظار می کشم تا شیرینی در آغوش کشیدنت را حس کنم... ناوک زیبای هستی حتی الان که هنوز مادر نشده ام عاشقانه روزگار دیدن تو را انتظار می کشم ... 
  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

یاد

اینجا می نویسم تا همیشه یادم باشه...

اگر روزی استاد شدم بین دانشجوهام فرق نزارم حتی اگر یکیشون برادر زاده ام باشه.

اگر استاد شدم هوای اون دانشجومو که از یه شهر دیگه اومده داشته باشم.

اگر استاد شدم از زندگی دانشجوهام بپرسم باید بفهمم مشغولیت ذهنیشون چیه و کمکشون کنم حداقل با شنیدن درد و دلشون.

اگر استاد شدم اونی که از همه بهتره رو بولد نکنم بزنم تو سر بقیه ولی همشونو برای نقاط قوتشون تشویق کنم و اگر کم کاری کردن گوشزد کنم. 

اگر استاد شدم‌ هرشب قبل اومدن به دانشگاه مطالعه کنم و تا میتونم مقاله های جدید رو بخونم.

اگر استاد شدم و زمانی که دانشجوم داره جراحی می کنه از کنارش تکون نخورم و حتی گاهی ادش وایسم.

اگر استاد شدم به دانشجوهام یاد بدم پول اولین هدف یک پزشک نیست اونچیزی که ما رو طبیب می کنه توجه به بیماره.

اگر استاد شدم هر روز تو گوش دانشجوهام زمزمه کنم:

امام علی (ع) فرمودند:

هر کس طبابت می‏‌کند باید از خدا بترسد و خیرخواه باشد و سعی خود را به کار برد.


  • دکتر محیصا
  • ۱
  • ۰

روز حسرت

اگر الان از دنیا برم دوتا حسرت بزرگ دارم .... کاش بیشتر قرآن می خوندم و ای کاش بیشتر خطاطی می کردم😔 چقدر وقتم کم شده یا شاید چقدر مدیریتم بر زمان ضعیف شده... 

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

اولین graft

جایی که صبر آدم لبریز میشه برای هرکس یک حد خاصی داره ... و دیروز صبرمنم از حد گذشت ... اینکه تو بخش تحمل کنی تا استاد بیاد بالا سرت و هربار دو ثانیه بیشتر برات وقت نگذاره ناراحت کننده اس البته نه از روی عمد بلکه به علت زیاد بودن دانشجوها و خواسته هاشون ... آخرش به جایی می رسه که گرفتی که با کلی زحمت از کام برداشتی و سر تحلیل لثه بخیه زدی با یک بخیه جدید اشتباه بخیه های دیگه ش باز بشه ... اونقدر اعصابم خورد شد که تمام کار رو به استاد سپردم و خودم دوست داشتم گریه کنم ... البته اشتباه خاصی نبود که نشه جبران کرد ولی چون جراحی به خاطر همین دقایقی که وسطش می گذشت طولانی شده بود واقعا عصبی و خسته شده بودم ... ولی شرمنده شدم از استادی که خودشم با وجود خستگی کلی منو دلداری داد، بعد باهام حرف زد تا آروم بشم و غر زدنای منو تحمل کرد و با وجودی که کاملا اعتماد به نفسمو از دست داده بودم تشویقم کرد جراحی رو خودم تموم کنم .... بعدم خیلی جدی بهم گفت هیچ وقت حق نداری تو جراحی عصبانی بشی چون اونوخ اشتباه پشت اشتباه رخ میده... برو دو تا نفس عمیق بکش و برگرد ... خدا رو شکر نتیجه ی جراحی خوب شد درسی هم شد برای من که انقدر زود ناامید نشم
  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

مصباح الهدی

به خاطر یک مشکل که قابل حل نیست و باید فقط تحملش کرد، بی تاب شده بودم ... اتفاقی یک ویس شنیدم که گفت: (امام حسین (ع) در کنار اجساد شهدا گفتند خدایا چون تو میبینی صبر می کنم)... اولین بار بود که توحید رو این طور دیدم ... 

قرار بود امروز امتحان پیش ارتقا برگزار بشه که نمره اش اثری روی کار ما نداره فقط برای آزمایش امتحان الکترونیک برگزار شد اما استادم فقط یک بار گفت نمرتونو می بینم ... فقط برای همین احتمال برای امتحانی که مهم نبود ساعت ها وقتمو گذاشتم و دیشب تا صبح نخوابیدم و نمیتونستم از استرس ناهار و شام بخورم  ... فقط برای اینکه استادم از دیدن نمره ی کمم ناراضی نشه، یا چند هفته پیش استادم بهمون گفتن هفته ی بعد مقاله رو بخونید من با وجود خستگی تمام مقاله رو خونده بودم در حالی که بقیه به عنوانشم نگاه نکرده بودن، فقط برای اینکه آدمی که احساس ادب و دین برای یادگیری بهش دارم ازم راضی و خوشحال بشه؛ و حالا درگیر سختی هایی هستم که میتونه خواب و خوراک رو ازم بگیره اما هیچوقت اینطوری بهش نگاه نکرده بودم باید تحمل کنم، چون نمره ام مهمه، چون نمرمو کسی میبینه که تمام لحظات زندگیمو بهش مدیونم، کسی که همه ی روزی های مادی و معنویم رو برام تامین کرده، کسی که عاشقانه دوستم داره، کسی که هرچقدر هم غر بزنم بازم به روم لبخند میزنه ... چقدر لذت بخشه تحمل کنم چون دوستش دارم و دوست دارم ازم راضی باشه ... چقدر لذت بخشه تحمل سختی که نتیجه اش رضایت مونس تمام لحظات زندگیمه ... 

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

Changeling

همیشه فکر می کردم آنجلینا جولی به خاطر زیبایی بازیگر معروفی شده تا اینکه دیشب این فیلم changeling رو دیدم ... و اونقدر خوب بازی می کرد که کاملا می شد باهاش همزاد پنداری داشت  ... و به خاطر همین فیلم هم نامزد بهترین بازیگر   اسکار شده بود  ( داخل پرانتز بگم فیلمای خارجی هرچقدر که صحنه هاشون کمتر باشه قاعدتا خیانت و عشق های هوس گونه اش کمتره و به یه مفهوم خاص بهتر می پردازه که من رو بیشتر جذب می کنه😊 دیشب از هم اتاقیم خواستم اگر همچین فیلمی داره بهم بده که اینو سریع یه نگاه کرد و گفت خوبه فکر کنم!!! همچین دوست فداکاری دارم که فیلمو به خاطر من غربالگری می کنه😄😄😄) این فیلم خیلی خوب و خاص ساخته شده بود ... فیلم برداریش که از اول فیلم منو جذب کرده بود... منم که کلا با جریان فیلم شناور بودم و ترس و اشک فیلم منو همراه کرده بود ... اما اصلا توصیه نمی کنم ببینیدش ... هرچند فیلم واقعی بود اما بار خشونتش آزار دهنده بود اگر تحمل دارید ببینید ... من که تا دوساعت بعدش استرس داشتم و بعدش چندتا کلیپ سمیه یخچالی و سارا پولی دیدم تا بتونم یه کم فراموش کنم چه اتفاقی افتاده😥 ... اصلا این خشونت یه چیز عجیبه که نمیتونم درک کنم چرا آدمایی که درگیرشن خودشونو درمان نمی کنن ... مثل همین اتفاق سیرجان، خودش به اندازه ی کافی خشن بود اما اینکه به جایی رسیدیم که از این صحنه ها هم فیلم میگیریم درد آور تره 😑😑😑( اصولا این جور چیزا رو نگاه نمی کنم اما گول خوردم این فیلم توی یک کانال طنز بود فکر کردم شوخیه!!) 
یک بخش فیلم در مورد مردی بود که بچه ها رو می دزدید و بعد به شکل فجیعی می کشتشون!!! برام جالب بود که لحظه ی اعدامش لالایی می خوند و طوری با کشیش حرف زد انگار هنوز به رحمت خدا امید داشت ... واقعا نمیشه حتی یک قاتل رو هم قضاوت کرد ...
  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

عشق

دخترم ... تمام جهان برمبنای حکمت یک خالق عادل است ... اگر سهمت از سختی آنقدر زیاد بود که اشکت جاری شد بدان در حد توانت امتحان شدی پس غصه نخور  ... جانکم روزهای سخت تمام میشود ... می دانم دنیا عجین با سختی است اما نه شادیش دوام دارد نه سختیش پس این هم میگذرد ...ناز دخترم قلبت را برای عشق باز بگذار، دنیا کوتاه است تا میتوانی عاشق باش و شاد و شاکر ... مهربان دخترم  اگر قلب مهربانت را انسان هایی شکستن که عشقت را درک نکردند؛ بدان نشانه ای از سوی خداوند برای توست که این قلب مهربان و اوج تمام فداکاری ها و عشق ها و ایثار ها فقط برای خالق هستی است ... مطمئنا وقتی قلبت می شکند زمان اوج عشق توست و  تنها کسی که همیشه منتظرت می ماند، خداوند است ...  برایت لبخند دائمی و آرامش قلبی را از خداوند می خواهم ...
  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰
- امروز یک بیمار داشتم که به شدت سیگاری بود و دندوناش حساس بود کلی براش کار کردم و کمک کردم راحت تر جرمگیریش انجام بشه ... بعدش خانمش اومد و ازم کلی تشکر کرد ... آخر وقت بود و تو بخش تنها بودیم که بیمارم ده هزارتومن درآورد و گفت این شیرینی شماست 😅😅😅😅 منم گفتم نه نمیگیرم ... از ایشون اصرار از من انکار آخرش گفتم اینجا دوربین داره بعدا با من برخورد میکنن که قبول کرد پولو بزاره تو جیبش ... 😍😍😍
- اولین تصور ما از خداوند در کودکی خیلی جالبه ... بچه که بودم عکس یک روحانی معروف تو خونمون بود و من این صحنه رو یادمه که داداش بزرگم ازم میپرسید این کیه ... من می گفتم خداست... و اونم غش غش می خندید 😄😄😄😄 همچین تفریحاتی داشت برادرم

  • دکتر محیصا
  • ۰
  • ۰

تلنگر

-هنوز خودمم باورم نشده نزدیک دوماهه خونه نرفتم! شاید علتش درگیری آدم آهنی گونه ام هست که وقتی برای فکر کردن به خونه نداشتم هرچند یک دلتنگی همش همراهمه😔
-خیلی وقت بود که فکر می کردم رانندگی خیلی بی خطره تا اینکه پریروز یک تصادف برام پیش اومد ... تلنگر خوبی بود که بیشتر احتیاط کنم ... و خدا رو شکر ماشین مقابل چیزیش نشد یه کم هم ماشین من داغون شد اما بازم خدارو شکر کردم که اتفاق بدتری نیوفتاد چون واقعا حضور اون ماشین رو بغل صورت خودم حس کردم ...😥😥😥😥 بیشتر از همه حس ناامنی اذیتم کرد ... همیشه اینجور وقتا دنبال یه پناهی هستم که پشتش قایم بشم ... اما خب بزرگ شدن نیاز به تحمل این لحظات داره ...
- این چند روز سکوت خاصی برقرار بود چون هم اتاقی پر شر و شورم رفته بود خونه ... همه چی نظم و آرامش خودشو داشت که تازه امشب اومد ... خودش همیشه میگه انقدر تو خونه حرف می زنم که بابام گوشاشو میگرفته از دستم 😅
  • دکتر محیصا