خیلی از اتفاقات هستن که بارها برات اتفاق میوفته، انگار خداوند بهت فرصت میده که فرصتی که از دست دادی رو دوباره از یک راه دیگه جبران کنی، الان سال اخر تخصصم و به شدت درگیر کارهای جانبی غیر درس خوندن هستم:
پایان نامه: یک مطالعه ی حیوانی بر روی rat کار میکنم که خیلی سخت بود و هربار کلی دعا و ثنا داشتم که همه چی خوب پیش بره و حالا که لامام آماده شده هرهفته باید از پاتولوژیست وقت بگیرم که ببینشون واقعا در این زمان هنوز درگیر پایان نامه بودن خیلی سخته. باید از لامام با میکروسکوپ عکس می گرفتم که خوب بلد نبودم یکی از بچه های خوابگاه بهم گفت من یادت میدم قرار شد یادم بده که نیومد تازه اومد گفت: خودم یه سری لام دارم باید ببینم و اولویت با منه😕😐 عزیزم تو که اینجوری چرا قول کمک میدی
کیس بورد: وای این یکی که صبر ایوب میخواد، هرروز کلی به مریضم زنگ میزنم جواب نمیده بعد دو روز میگه ببخشید تلفنم سایلنت بود😢😢و هربار کلی اصرار و ضجه میزنم تا بیاد.
خوابگاه: بدتر از همه ی این مشکلات، زندگی تو خوابگاه با اوضاع کروناست پوست دستم کنده شد انقدر میشورم و هی باید لوسیون بزنم 😢 و البته قرار شد به هرکدوممون یک اتاق بدن(هنوز خیلیا نیومدن دانشگاه و جا هست) اما مشکل اونجاست که هم اتاقی من بیشتر دوست داشت تو اتاقش بمونه منم جابجا شدم یک هفته نشده بود گفتن دوباره باید جابجا بشی واقعا کلافه شدم ... حالا اومدم اتاق جدید وای چشمتون روز بد نبینه ناخن گرفته شده هم رو زمین دیدم ... اخه دختر خوب خرما میخوری هسته شو که نباید بندازی خلاصه کلی طول کشید اتاقو مرتب و تمیز کردم اونم با شرایط کرونا نمیشه جارو برقی برد منم با جارو نپتون اون همه آشغالو جمع کردم که بشه حداقل زمین نشست ... حالا چرا میگم فرصتا تکرار میشه؟
آهان چون الان دقیقا شبیه ۸ سال پیشه سال ۹۱ که داشتم پایان نامه عمومیمو آماده میکردم اونموقع هم رفتم خوابگاه موندگار شدم بازم من و دوستم سمیه رو بردن یک اتاق دیگه کل تابستون اونجا بودیم بعد کم کم سمیه رو یه چیزی نیش میزد که فهمیدیم اتاقش یک حشره عجیب داره ... مجبور شدیم کل اتاقو براشون تمیز کنیم و بگیم بیان سم پاشی کنن واقعا آدم همچین دخترایی میبینه هععععی... خلاصه اونم تموم شد ان شا الله اینم تموم میشه.
خدا رو شکر اتفاقای خوبم میوفته دیروز استاد تمام بخشمون به من و دوستم که خوابگاهی بودن گفتن با خانواده ی استاد بریم باغشون میوه بچینیم خیلی خوب بود کلی از باغشون لذت بردیم. استادمون تعدادی کبوتر داشتن که به یکیشون میگفت بیا برو پیش خاله 😍😍😍اونم اومد پیشم ...
- ۹۹/۰۴/۰۱
به نظرم همین که خوابگاتون بازه جای شکرش باقیه. فکر نکنم خوابگاههای زیادی باز باشه در کل.