از یکی از شهرستانای اطراف یه مریض فسقلی ناز اومد تا دندونشو پالپوتومی کنم(یه جور عصبکشی اطفال) ... از قبل نوبت نداشتن برا همین تا آخر وقت موند تا دست من خالی شد و براش انجام دادم... بدون بی حسی ترمیماشو انجام دادم ... نمیدونید بچه چقدر آروم و ماه بود ... مامانش استرس داشت به مامانش میگفت نگران نباش فکر کنم شش هفت سالش بود ... مامان باباشم کلی با پسر شجاعشون حال کردن واسه همین چپ و راست از بچشون زیر دست من عکس میگرفتن کلن از منم که اجازه نمیگرفتن
قرار شد یک جلسه دیگه هم بیان... جلسه ی بعد کلی غافلگیر شدم مامانش برام ترشی و کره ی محلی آورد
به به ترشی ترشی ترشششششش
خدا از این مریضا نصیبتون کنه هم قدر دان هم مهربون و مهم تر از همه همکار
- ۹۴/۱۱/۰۵