وب نوشته های یک دندانپزشک

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۶/۱۲/۱۰
    B.W
نویسندگان
  • ۰
  • ۰

منشی


1) راننده ی سرویسمون همیشه ظهرا دور میدون شهر پیادمون میکنن و ما باید تا خونه تاکسی بگیریم راستش تمام مسیر یه طرف این یه ذره هم یه طرف!!!!!!!!!!! البته صبحا سر کوچه سوارمون میکنن....گاهی هم که خودشون کار دارن میان داخل شهرمونو منو میذارن سرکوچه  جز آرزوهام همیشه این بود داخل شهر کار داشته باشن ماهی یه بارم آرزوم برآورده میشد

 

2) خب امروز با کلی زحمت هم سرویسیامو راضی کردم بریم بیرون ناهار بخوریم ... البته به کمک خانم جیم  ... خوشم میادسریع دعوتمو پذیرفت.... با روی باز.... وای ولی بقیشونو به زور راضی کردم تهدیدشون کردم نیاید خیلی ناراحت میشم   اونا هم قبول کردن ...   خیلی خوش گذشت اصن یه جور احساس دلتنگی نسبت بهشون پیدا کردم ....

3) راستی نگفتم بهتون کار آقای واو و آقای دال منشی هامون درست شد چند ماه پیش اخراجشون کرده بودن و حالا دوباره درست شد.....اومدن سرکار ..... البته آقای واو که صحنه رو ترک نکرده بودن ....خدایا شکرت...

4) آقای دال منشیمون امروز برامون پیتزا خریدن که منم بردمش رستوران اونجا به عنوان پیش غذا با هم سرویسیا زدیم تو رگ .... علت این کارشونم بچه دار شدنشون بود .... البته بین خودمون بمونه خانم اولشون بچه دار نمیشدن زن دوم گرفتن حالا خانم دوم باردارن .... برای آقای دال و خانم دومشون خوشحالم ...اما کاملا حس میکنم چقدر خانم اول ناراحتن ... البته این حق آقای دال بود که چون سلامتن بچه داربشن این فطرت انسان هاست که دوست دارن نسلشون ادامه پیدا کنه ....شایدم چون بعد 18 سال زن دوم گرفتن یک انسان فداکار هم محسوب بشن ..... برعکسشم بود و اگر خانمشون سالم بودن،حق داشتن جدا بشن و بچه دار بشن ....

اما این حق عشق نیست ... حق تعهدی نبود که به هم دادن .... ازدواج که شراکت سود و سود نیست هرجا به ضررت شد عقب بنشینی ... شریک شدن در غم و شادی نه به سهم مساوی، هر جا طرفت داغدار شد تو باید بیشتر بسوزی تا شریکت سبکتر بشه .... این همه بچه بی سرپرست .... واقعا خداوند این بچه ها رو بی سرپرست آفریده؟؟؟؟ شاید سرپرستشون کسانین که بچه دار نشدن اما با بهانه های واهی شونه خالی کردن ... فداکاری واژه ی غریبیه .... چقدر ما کم فداکار بودنو تمرین کردیم   

آن روز که آتش محبت افروخت
عاشق روش سوز ز معشوق آموخت
از جانب دوست سر زد این سوز و گداز
تا در نگرفت شمع پروانه نسوخت

  • ۹۳/۰۸/۲۴
  • دکتر محیصا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی