۱) جدیدا خیلی با اشیا مهربون شدم، احتمالا یا دارم می میرم یا دارم مامان میشم ...😂😂 ساک چرخ دارمو داشتم می کشیدم که افتاد تو دست اندازی برگشتم کلی نازش کردم و عذر خواهی کردم ... با ماشینم (مروارید) هم که همینجوریم ... چند وقت پیشا خواب می دیدم مروارید رو بغل کردم دارم از خیابون ردش می کنم 😅😅 مامانمم هروقت بهم زنگ می زنه میپرسه مروارید رو کول نگرفتی ببری بگردونیش؟🤣🤣🤣 خلاصه پروگنوزم اصلا خوب نیست ...
۲) نزدیک امتحان ارتقا ست و من واقعا نمیتونم درس بخونم انقدر که خالی از انرژی شدم 🤔 اول نمیخواستم بیام خونه چون خیلی اذیت میشدن ولی دیدم اگه نیام شارژ بشم که کلا این روزای با قی مانده از استرس نکروز می شم ... پس یهویی و غافلگیرونه اومدم خونه بنده خدا ها اول صبح فکر کردن جنی چیزی هستم بالا سرشون ... اما بعد آغوش مامانم باز شد و من باز هم توی این آسمون مهر بال زدم ... خدایا شکرت ...
پی نوشت: استرس همیشه بد نیست کمش هم خیلی خوبه، مثلا محرک درس خوندن میشه ... حالا تو خونه انقدر به من داره خوش می گذره که نمی تونم یک کلمه درس بخونم 😊😊
- ۹۷/۰۴/۱۰