وب نوشته های یک دندانپزشک

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۶/۱۲/۱۰
    B.W
نویسندگان
  • ۰
  • ۰

علی (ع) که باشی

علی که باشی برایت فرقی ندارد یتیم چشم به راهت مسلمان است یا مسیحی یا یهودی . کیسه را می گذاری و می روی. . .

 

علی که باشی برایت فرقی ندارد که خلیفه مسلمینی یا یک شاکی ساده می روی دادگاه و چون شاهد نداری حکم به نفعت نمی دهند و برایت فرقی نمی کند او که همراهش به دادگاه رفتی مسیحی بود اصلا . . .

علی که باشی برایت فرقی نمی کند خلخال از پای زن مسلمان درآورند یا مسیحی فقط می گویی اگر دق کنی از این خبر حق داری . . .

علی که باشی برایت فرق نمی کند او که از بیت المال امانت گرفته دخترت است یا هر کس دیگر ، ابرو درهم می کشی و مؤاخذه اش می کنی . . .

علی که باشی برایت فرقی نمی کند او که از تو کمک خواسته و سهم بیشتری از بیت المال می خواهد عقیل برادرت است یا دیگری ... آهن گداخته را به جان می خری تا او را پشیمان کنی...

علی که باشی  حتی کعبه هم برایت سینه می شکافت و به آغوشت می کشد...

علی بودن ، مصبیت هایی دارد به پهنای هستی . . . 

علی، که باشی ، بعد از "محمد" چنان مظلوم خواهی بود که تاریخ به خود ندیده باشد . . . 

پی نوشت: امروز بد بود خیلی بد.... آزمایشی بود که سرخورده ازش بیرون اومدم دوست دارم بمیرم .... از نیلرام تا شهر خودمون رانندمون مداحی حضرت عباس(ع) گذاشته بودن نزدیک شهرمون که شدیم دیدیم یه پسر و یه دختر، دختری رو به زور سوار ماشینشون کردن!!!!! و ما!!!!!! همکارام که دمی رو به خنده گذروندن و من مونده بودم چکار کنم رانندمون گفت شاید خواهرش باشه ولی اگه نبوده باشه .... با خودم فکر کردم شماره ماشینو بردارم ولی رانندمون انقدر سریع رفت که نتونستم ببینم گفتم دور میدون شهر وایمیسم تا رد بشه اما دیگه ندیدمش .... ای کاش به جای سکوت سر رانندمون داد میزدم تا وایسه... کاشکی پیاده میشدم ...کاشکی شمارشو برمیداشتم ... چون با راننده و اون همکارا خیلی رودروایسی داشتم نگفتم وایسه ... اما رودروایسی و سکوت من چه قیمتی داشت ... وقتی فرزاد فروزش امام جماعت دانشگاهمونو میگم.... اگه اونم با خودش فکر میکرد خب ممکنه اون مزاحما داداش دخنره باشن یا اصن شاید خود دخترا مقصر باشن ...هیچ وقت چشمشو از دست نمیداد اما چه فاجعه ای برای اون دختر رخ میداد ... شیعه ی علی(ع) باشی این فکرا رو رد میکنی تا نذاری حتی به خلخال پای دختری نگاه چپ بشه....آدم چشم و جان رو میخواد چکار وقتی داره از غیرت می سوزه .... از فردا با نوحه ی یا عباس(ع) فقط برامون شرمندگی میمونه از کربلا فقط لباس سیاه و گریشو یاد گرفتیم... بویی از غیرت و حمیت نبردیم ... باید جان میدادیم وقتی دیدیم یه دختر رو به زور بردن ولو اون دختر اصن مسلمان هم نبوده باشه ...حالم از خودم بهم میخوره باید نهیب میزدم ....ماشینای زیادی رد شدن اگه همه وایمیستادن اون پسره چکار میخواست بکنه همیشه به فکر مصلحت خودمونیم .... وقتی همه به فکر سلامتی و مصلحت خودشون باشن امام حسین (ع) به قتلگاه و حضرت زینب (س) به اسارت میره.... فقط از خدا میخوام به حرمت آبروی امام حسین(ع) خودش به اون دختر کمک کنه ما که نمونه ی بارز ترب بودیم ای کاش ترمز زیر پای من بود....وای خدایا .... حالم واقعا بده....اینا رو نوشتم تا سبک بشم اما نمیشه ... نمیشه... باید مُرد...

  • ۹۳/۰۸/۱۴
  • دکتر محیصا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی